Thursday, April 19, 2007

خلاصه داستان سريال قسمت 25

سلام دوستان عزيز
اول از همه عذر خواهي ميكنم كه در به روز كردن وبلاگ تاخير دارم بعضي وقتا ميگم كاشكي يك هفته هشت روز بود تا بتونم يكي دوساعتش رو بزارم روي اين كار ولي به هر حال بايد برنامم رو باهاش تنظيم كنم ولي نتونستم از اين قسمت سريال بگذرم كل سريال الان به يكي از نقاط عطفش رسيده همون طور كه در قسمت قبل تماشا كرديد بانو هن و يانگوم در آخر همديگر رو شناختند خوب از آلان بقيه ماجرا رو خلاصه ميكنم راستش من بي صبرانه منتظر خلاصه كردن اين قسمت بودم و ميخوام اين هفته با علاقه بيشتري اين داستان رو خلاصه كنم
خلاصه داستان سريال قسمت 25
يانگوم از بانو هن ميپرسه كه آيا اون واقعا همون دوست مادرش هست . تنها دوست و رازداري كه مادر مرحومش داخل قصر داشته همن دوستي كه مهارت هاي ممتاز آشپزي رو داشته و بانو هن هم تاييد ميكنه و از يانگوم ميپرسه كه آيا اون واقعا دختر همون كسي هست كه در بستر مرگش توت فرنگي خورده و دختر همون مادري كه به دخترش (يانگوم) ياد داد كه آشپزي كنه و آب بياره و يانگوم هم درجواب تاييد ميكنه.بانو هن از ميونگ يونگ (مادر يانگوم) تشكر ميكنه و بعد هم از يانگوم تشكر ميكنه و بعد يانگوم رو در آغوش ميگيره ( خيلي صحنه تاثير گذاري هست ). بعد هن جايي رو كه مادرش آشپزي تمرين ميكرده رو به يانگوم نشون ميده و جايي كه مادرش قايم ميشده وقتي كه تو دردسر مي افتاده يانگوم از اينكه مادرشم مثل خودش دچار دردسر ميشده خندش ميگيره. بعد بانو هن و يانگوم به اتاق بانو هن ميرن و بانو هن از يانگوم در مورد جزئيات مرگ مادرش ميپرسه.يانگوم ميگه كه اونا توسط سربازا محاصره شدن و مادرش بهش ميگه كه بهتره توسط سربازا دستگير بشن تا اينكه يك نفر ديگه اونا رو بكشه پس ميونگ يونگ و يانگو دستگير شدن و در راهشون چند نفر كه لباس راهزنا زو پوشيده بودن به طرف اونا تير پرتاب ميكنن تا اونا رو بكشن و مادرش به خاطر زخم تير كشته شده . بانو هن و يانگوم ميفهمن كه بانو چويي داخل مرگ مادر يانگوم نقش داشته. يانگوم بانو هن رو به جايي كه نامه و دفترچه مادر رو پنهان كرده ميبره ولي ميفهمه كه اونا نيستن .بانو هن جرياني رو كه با يونگ روYoung-Roh رو يادش مياد و ميره كه از اون اقرار بگيره ولي يونگ رو اصرار داره كه اون دفترچه رو روي زمين پيدا كرده و بانو هن هم اون رو درجايي حبس ميكنه تا وقتي كه حقيقت رو بگه بانو هن به يانگوم ميگه كه ميترسه كه جان يانگوم در خطر باشه. بانو هن به بانو هن و گيوم يونگ و يونگ رو ميگه كه بايد سريع به مهمانخانه دربار برن بانو چويي نميپذيره و ميگه كه بايد بانوي اول رو ببينه ولي بانو هن ميگه كه قبلا با اون صحبت كرده و از نظر اون مشكلي با رفتن اونا به مهمانخانه وجود نداره.بانو هن به يانگوم ميگه كه هنوزم از اينكه بانو چويي اون نزديكيا هست ميترسه و از يانگوم ميخواد تا بره و با آقاي مين يونگ هو (Min Jung-Ho) صحبت كنه ولي يانگوم ميگه كه آقاي مين فعلا بيرون دربار هستن وي فقتي برگشتن ميره دنبالش و پيداش ميكنه. بانو ميره پيش يكي از بانو هاي دربار كه ميونگ يونگ رو ميشناخته و ازش ميخواد كه كمكش كنه ولي اون بانو از اينكه پاش وسط بياد ميترسه
يانگوم ميفهمه كه افسر مين واقعا اونجا رو ترك نكردن و رفتن به شهر هنيانگ براي انجام يك ماموريت سري و ميره به بانو هن گزارش ميده.بانو چويي در مهمانخانه به گيوم يونگ كه براش غذا مياره ميگه كه بانو چويي اونا رو به اين راحتي رها نميكنه چويي پان سول (برادر بانو چويي) ار آدماش در مورد جاي افسر مين ميپرسه و اونا ميگن كه نميدونن اون كجاست و به نظر ميرسه اونا فعلا نبايد از بابت افسر مين نگران باشن .آشپز كنگ يانگوم رو به جايي كه افسر مين هست ميبره و يانگوم از افسر مين ميخواد كه خصوصي صحبت كنن همسر آشپز كنگ تعجب ميكنه كه بين يانگوم و افسر مين چه ميگذره.بعد از اينكه افسر مين داستان يانگوم رو ميشنوه به اون اطمينان ميده كه فوري ميره و ميفهمه كه چه اتفاقي براي پدر يانگوم افتاده.و افسر مين ميگه كه الان ميخواد از رسوايي و افتضاحي كه به چويي پان سول و وزير اوه مربوط ميشه پرده برداري كنه
يكي از صحنه هاي عاشقانه سريال اينجاست كه بسيار زيباست
يانگوم به افسر مين ليخند ميزنه و افسر مين هم در جواب يك لبخند با قيافه جدي به يانگو ميزنه
مين يونگ هو : كار خوبي كردي كه در مورد مشكلت اومدي پيش من
يانگوم : من نميدونستم چه كار ديگري غير از اين انجلم بدم
مين يونگ هو : ميتونم از الان به بعد بار سنگيني رو كه رو دوشت هست با تو شريك بشم ؟
يانگوم : بدون هيچ حرفي به صورت مين يونگ هو نگاه ميكنه
يانگوم پيش كنگ و همسرش ميره و همسر كنگ به ينگوم يادآوري ميكنه كه اون يك بانوي دربار هست و نميتونه به شاه خيانت كنه و با يه مرد ديگه باشه
افسر مين به يانگوم ميگه كه هنوز در مورد پدرش اطلاعاتي رو بدست نياورده و سعش رو ميكنه تا در مورد پدر يانگوم چيزي رو كشف كنه و به يانگوم ميگه كه اميدش رو از دست نده و شايد اصلا پدر يانگوم زنده باشه و يك جايي داره زندگي ميكنه.يونگ سن و چان اي پيش يونگ رو و كيوم يونگ ميرن تا اونا رو ببينن و بهشون ميگن كه شاه ميخواد به درياچه آب گرم سفر كنه تا بيماري سرماخودگيش رو برطرف كنه.كيوم يونگ هم به بانو چويي اين رو ميگه و بانو چويي هم ميگه كه به خاطر اين مورد بانو هن و يانگوم هم بايد از قصر بيرون برن ( از اينجا داستان اذيت و آزاريي كه يانگوم و بانو هن ميبينن شروع ميشه و باعث مرگ بانو هن ميشه)
خوب تا اينجا رو داشته باشيد اگه وقت كنم ادامش رو خلاصه كنم وگرنه آخر هفته خودتون ميتونين ادامه داستان رو بفهميد.
خوب اميد وارم موفق باشد و هميشه به فكر سربلندي كشورتون باشين و در اينجا من به نوبه خودم از اينكه فيلم 300 رو ساختن ابراز تاسف ميكنم و اينكه ايران با اين همه فرهنگ و تمدن باستاني بازيچه سياست چند نفر شده و حتي كار به اونجايي رسيده كه كشوراي عربي مثل دبي ضد ايران عمل ميكنن و همه سينماهاشون رو فيلم 300 اكران كردن
چرا نبايد ايران مثل يك كشورايي مثل كره فرهنگ خودش از طريق سريال هايي نظير سرياهايي مثل يانگوم به معرض نمايش بذاره و بهش افتخار كنه .اگه مشكل ايران براي رسانه بحث تكنولوژي هست چطور كره تونسته اين سريال موفق رو بسازه تا جايي كه اون رو به عنوان يكي از سريال هاي درام موفق نامگذاري كردن مگه شما تا الان جلوه ويژه اي داخل سريال ديديد اگرم بحث جلوه ويژه هست بهتون اطمينان بدم كه ما دانشجوهاي كامپيوتر ميتونيم متد هاي جوه هاي ويژه رو پياده سازي كنيم فقط يكم توجه ميخواد كه بتونيم خيلي بيشتر از اينا پيشرفت كار رو جلو ببريم
اگر هم بحث تكنولوژي انتقال هست مگه من يا خيلي از كساي ديگه چطور تونستيم كل سريال رو ببينيم بحث محتواي پيام هست كه خودش كار انتقال رو انجام ميده . بايد برا فرهنگ خرج كرد گرچه سودي در كار نباشه
شما به عنوان يك هموطن و جوون ايراني چطور فكر ميكنين ؟ مگه همينطور نيست ؟
موفق باشيد

7 comments:

You know? Actually, till the time we-Iranians continue to such unwise behavior, there is no need to think about production of movies against 300, as it does not benefit.

I forgot to thank you for publishing the next part of the "Jewel in tha palace"

پس کی آپدیت می کنید؟ ما منتظر مطالب و عکسهای جدید هستیم.

ممکنه برای آهنگ روی وبلاگ از بقیه آهنگهای مربوط به سریال هم استفاده کنین؟ چون این سریال آهنگهای خیلی قشنگ، زیاد داره. ممنون می شم

لطفا از قسمت 26 هم یادتون نره. راستی من یه چند تا وبلاگ خوب پیدا کردم راجع به لیای عزیز که البته به انگلیسی هستش و اگه کسی می خواد تو اون وبلاگها کامنت بذاره می تونه اینکارو انجام بده، تو این وبلاگ از کشورهای مختلف آسیایی بازدید کننده داره که برای لیا کامنت می ذارن.

آقای رحمانیان، دیردیر آپ میکنید ها! یکم سریعتر باشین دیگه!باشه؟

episode 26...
we are awaiting still...

« Older Post ¦ Home ¦ Newer Post »