Wednesday, February 21, 2007

خلاصه داستان سريال قسمت 17

يانگوم براي يانگ هو (Jung Ho) تعريف ميكنه كه اول كار چه قدر از بانو هن رنجيده اما حالا مي فهمه كه چرا بانو هن اونقدر سخت گيرانه با اون به خاطر اشتباهش رفتار كرده. در همون موقع گيوم يونگ يانگوم و يانگ هو رو داخل حياط ميبينه كه در حال صحبت كردن هستند.در اين حين آشپز كنگ با قلم و كاغذي كه يانگوم يادش رفته بود برداره مياد و اون رو به يانگوم ميده بعد يانگ هو رو براي نوشيدن همراه خودش ميبره.گيوم يونگ يك نگاه تنفر آميزي به يانگوم ميكنه و اونجا رو ترك ميكنه.بعد گيوم يونگ در حالي كه عشقش رو به يانگ هو رو به ياد مياره در اتاقش گريه ميكنه.(آدم دلش ميسوزه واسه گيوم يونگ). روز بعد گيوم يونگ وقتي به بازار رفته بود يانگ هو رو در حالي كه ميخواد يك قلم نازك بخره ميبينه بعد يادش مياد كه ديروز يانگ هو از يانگوم پرسيد كه آيا داره هنوز از همون قلم درشت و بزرگ استفاده ميكنه و اينجا گيوم يونگ مي فهمه كه اين قلم واسه يانگومه بعد اونجا رو ترك ميكنه.گيوم يونگ با ناراحتي كنار رودخانه راه ميره.يانگ هو وقتي كه يانگوم در حال نوشتن دستور تهيه دارو هست ميبينه و بهش اون قلم رو ميده و ميگه كه اين قلم واسش كوچيكه و به درد يانگوم بيشتر ميخوره بهد يانگوم قلم رو قبول ميكنه و از يانگ هو تشكر ميكنه و برميگرده و كارش رو ادامه ميده.ملكه موضوع رقابت بعدي رو مشخص ميكنه و اين دفعه ميخواد كه غذاي دريايي تازه كوهستاني درست كنند.اين مورد كار سختي بود به خاطر اينكه گير آوردن غذاي دريايي تازه در اين موقع سال كار سختي بود.بانو چويي چون ميدونست ميتونه مواد اوليه رو از برادرش بگيره و تهيه كنه به گيوم يونگ گفت كه اينبار ملكه طرف ماست.بانو يانگ نگران بود كه به خاطر نبودن يانگوم ممكنه بانو هن مسابقه رو ببازه.اما بانو هن گفت كه ممكنه براي مدتي به بيرون قصر براي يافتن غذاي تازه دريايي بره.در اين زمان يانگوم شاهد مرگ دايه ملكه Jo Sang Gong بود.بعد وقتي كه يانگوم داشت آماده برگشتن به قصر ميشد نگهبان اون بيمارستان به يانگوم يك دستور براي بهتر شدن مزه غذا ميده. يانگوم و يانگ هو و داك گو (آشپز كنگ) با همديگه اونجا رو ترك ميكنن و در راه يانگ هو از يانگوم ميپرسه كه براي دايه ملكه ناراحت هست يا نه كه يانگوم ميگه ناراحته يانگ هو هم ميگه واسش ناراحته كه در اينجا داك گو هم ميگه اونم ناراحته چون بايد دوباره برگرده خونه وهمه اون كارهاي خسته كننده رو براي زنش انجام بده. بانو چويي و گيوم يونگ كه پيش برادرش بود مي بينن كه برادرش به مرداش دستور ميده كه بهترين و گران قيمت ترين مواد اوليه رو پيدا كنند در حالي كه با هن در بازار داره ميگرده اما چيزايي رو كه ي خواد پيدا نمي كنه. يك سرباز فراري وارد آشپزخانه سلطنتي ميشه و ميخواد اونجا پنهان بشه و يك راست ميره تو اتاق بانو چويي كه در اون موقع بانو چويي بيرون از قصر بود مبره و داخل يكي از كمد هاي بانو چويي پنهان ميشه . گارد سلطنتي به آشپزخانه ميرن و به بانو يانگ ميگن كه بايد آشپزخانه رو بگردن و بانو يانگ هم به دخترا ميگه كه از تاقاشون بيرون بيان و سربازا شروع به گشتن ميكنن خلاصه افسر نگهبان ميفهمه كه سربازه داخل كمد اتاق بانو چويي قايم شده و اون رو پيدا ميكنه و ميرن اما چون اتاق بانو چويي رو به هم ريخته بودن بانو يونگ از چند تا از دخترا ميخواد كه اتاق رو تميز كنن اما يك دفعه بانو يانگ در اتاق بانو چويي كتاب دستور العمل آشپزي رو كه بانوان اول آشپزخانه نگه ميداشتن پيدا ميكنه و از دست بانوان اول آشپزخانه قبلي خيلي عصباني ميشه.يانگوم وقتي كه به قصر برميگرده يون سنگ (Yun-Saeng) همه چيزايي رو كه در قصر گذشته براش تعريف ميكنه در همين حال بانو هن از بازار برميگرده و يانگوم رو مي بينه اما عكس العمل دي رو از خودش نسبت به يانگوم نشان ميده كه باعث تعجب يون سنگ ميشه كه يعني بانو هن هنوزم از دست يانگوم عصباني هست. بانو چويي و گيوم يونگ هم به قصر برميگردن كه Young-Noh ازشون ميپرسه كه مواد اوليه رو پيدا كردن يانه و بانو چويي بهش ميگه به سر كارش برگرده.بانو چويي از بانو هن ميپرسه كه آيا اونم مواد اوليه رو پيدا كرده يانه كه بانو هن جواب منفي ميده.يانگوم به گيوم يونگ ميگه كه نگرانه بانو هن اونو هيچ وقت نبخشه كه گيوم يونگ بهش ميگه اگه يانگوم بانو هن رو از دست بده بازم خيلي چيزاي ديگه رو داره و به صورت پنهان به يانگ هو اشاره ميكنهو منظورش يانگ هو هست.بانو چويي ميفهمه كه اون كتاب مخصوص داخل اتاقش نيست و از بقيه ميپرسه كه وقتي نبوده داخل اتاقش چه اتفاقي افتاده و ميفهمه وقتي كه كتابها از داخل اون كمد بيرون ريخته شده بودن بانو يانگ هم اونجا بوده.بانو يونگ هم وانمود ميكنه كه هيچي در مورد اون كتاب و بانو چويي نميدونه و بانو چويي پيش بانوي اول ميره و دربارش با اون صحبت ميكنه و بهش مبگه كه باون يانگ منتظره تا روز مسابقه اونا رو لو بده.
خلاصه اخرش بانو چويي و بانو اول كاري ميكنن كه اين مرحله از مسابقه لغو بشه در حالي كه بانو هن جواب مسابقه رو پيدا كرده بود. بانو هن وقتي كه مفهمه ياگوم به اشتباهش پي برده دوباره آشتي ميكنه.
ببخشيد كه نتونستم همش رو واستون ترجمه كنم وآخرش يك بارگي همه رو يكجا خلاصه كردم.
اگه ممكنه نظراتون رو در Comment واسم بگذاريد تا بفهمم نظرات شما عزيزان در مورد اين كار و وبلاگ چيه
ممنون

2 comments:

سلام ، خیلی مرتب و خوب ساختین ، من به نظم کار شما بیشتر از مطالب خوبتون اهمیت می دم.
با تشکر Infoboy

سلام
به این کارتون یعنی خلاصه قسمت ها ادامه بدین.

« Older Post ¦ Home ¦ Newer Post »